...شروع می کنم از تو نوشتن در رویاهایم ...

...کاغذ دل مست می گردداز یاد تو...

...قلم به رقص در می آید...

...نمی دانم چرا...

...هر وقت می خواهم چیزی از تو بر روی کاغذ دل بیاورم...

...و از تو بنویسم وجودم،قلمم،کاغذم همه و همه به وجد می آییم...

           ... و به دریا ها اشک هایم روان می شوند...

...انگار تاب دیدن پاییز چشمانت را ندارد...

...کاش برگردی زود...

...کوچه بی تو دل تنگی دارد...بغض دارد ... اشک دارد ...

...کاش برگردی زود...

...و ببینی که دلم بی تو چه حالی دارد...


تو تنها نیستی تو  تنها  نیستی